سبزه را گره بزنيم
تا گره از پاى هم بازكنيم
سبزه را آب دهيم
تا لحظه را وا ندهيم
سبزه را گره زدم
سبزه را گره بزن
گاهى گره ها تو زندگيم نويد روزهاى خوش بوده
گاهى گره ها ستاره هاى زندگيمو يكى يكى خاموش كردن
گاهى هم عمداً با دستاى خودم تلخى ها رو تو گنجينه دلم پنهان كردم و گره كور زدم تا هيچ وقت باز نشه و بيرون نياد
گاهى هم خود به خود گره هاى زندگيم يكى يكى باز شدن .
نمى دونم حكمتش چيه ؟
اما اين بار سبزه را گره زدم به لحظه هاى ناب زندگى
گره زدم به نيت موندگارى خوشى هاى زندگى
آرى سبزه را گره زدم و به آب روان هديه كردم
سيزده تون به در
سيزده تون خوش
سيزده تون به خير
به قلم ژيلا صادقى
سيزده نود و شش
نظر خود را بنویسید